-
[ بدون عنوان ]
1392/12/12 12:59
من به بی سامانی، باد را می مانم . من به سرگردانی، ابر را می مانم. من به آراستگی خندیدم . من ژولیده به آراستگی خندیدم . - سنگ طفلی، اما، خواب نوشین کبوترها را در لانه می آشفت . قصه بی سر و سامانی من، باد با برگ درختان می گفت . باد با من می گفت : « چه تهی دستی، مَرد! ابرباورمیکرد. ...................... گاه می اندیشم،...
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/29 12:21
من و یلدا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! دوستان ما که واسه یلدا تنهاییم دو سه تا انار گندیده هم داخل یخچال ۲فوت!!!!!خوابگاه داریم خلاصه فقط ماییم و خود یلدا !!!!!راستی یکی دوتا نارنگی هم داریم که ازحق نگذریم فقط یه طرفش کپک زده و هنوز قابل استفاده س !!!!!ولی شماها آرزو میکنم در کنار خانواده و عزیزانتون یلدای خوبی رو داشته باشید...
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/27 19:02
در بازی زندگی ... انسان درابتدا گول خور است ودر پایان گول زن ... به عبارت دیگر ...او بره به دنیا می آید و روباه از دنیا می رود ... محرم تن بودن ...با محرم دل بودن ...تفاوت دارد... بدترین حالت ماجرا این است که طاقتمان تمام شود ... به روی خودمان نیاوریم ... وتا زمان مرگ ادامه دهیم ... خیلی ها این طور زندگی میکنند ......
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/09 20:26
میدونی"بهشت" کجاست ؟ یه فضـای ِ چند وجب در چند وجب ! بین ِ بازوهای ِ کسی که دوستش داری. ......................................................................... جالب است ثبت احوال همه چیز را در شناسنامه ام ثبت کرده است به جز احوالم!!!!!...
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/09 20:19
پس این ها همه اسمش زندگی است دلتنگی ها دل خموشی ها ثانیه ها دقیقه ها حتی اگر تعدادشان به دو برابر آن رقمی که برایت نوشته ام برسد ما زنده ایم چون بیداریم ما زنده ایم چون می خوابیم و رستگار و سعادتمندیم زیرا هنوز بر گستره ویرانه های وجودمان پانشینی برای گنجشک عشق باقی گذاشته ایم خوشبختیم زیرا ....
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/08 18:02
چـرا سـاکـت نـمـی شـوی؟ صـدای نـفـس هـایـت . . . در آغـوش ِ او از ایـن راه ِ دور هـم آزارم مـی دهـد !!! لــعــنــتــی . . . آرامـتـر نـفـس نـفـس بـزن !
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/08 18:00
می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم...
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/08 17:58
وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم ! در برابرش مسئولیم … در برابر اشکهایش ، شکستن غرورش ، لحظه های شکستنش در تنهایی و لحظه های بی قراریش …. و اگر یادمان برود ! در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد آورد ، و این بار ما خود فراموش خواهیم شد …
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/08 11:04
این روزا عادت همه رفتن ودل شکستنه درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه این روزا مشق بچه ها یه صفحه آشفتگیه گردای رو آینه ها فقط غم زندگیه این روزا درد عاشقا فقط غم ندیدنه مشکل بی ستاره ها یه کم ستاره چیدنه این روزا کار گلدونا از شبنمی تر شدنه آرزوی شقایقا یه شب کبوتر شدنه این روا آسمونمون پر از شکسته بالیه جای نگاه عاشقت باز...
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/08 10:41
دلم تنگ شده برای یکی ،یک اسم ،یک حس،یک ...... همانی که میداند تمام دانسته ها و ندانسته هایم از اوست... همانی که برایش میخوانم برایش می نویسم برایش سکوت میکنم و همه ی حرف هایم از اوست ... دوستت دارم خاص ترین مخاطب خاص...
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/08 09:58
با تمـام مـداد رنگـی هـای دنـیا بـه هـر زبـانی که بـدانی یـا نـدانی ! خـالی از هـرتشبیه و استعـاره و ایهـام … تنهـا یکــ جملـه برایـت خـواهـم نوشت : دوستت دارمــ خاص ترین مخـاطب خـاص دنیـا !
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/08 09:36
گاهی وقت ها دلت می خواهد با یکی مهربان باشی دوستش بداری و برایش چای بریزی گاهی وقت ها دلت می خواهد یکی را صدا کنی بگویی سلام می آیی قدم بزنیم؟ گاهی وقت ها دلت می خواهد یکی را ببینی گاهی وقت ها… آدم چه چیزهایِ ساده ای را ندارد…..!
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/08 09:27
آخـــَر ِ بـــازی ست...! ســــُک ســـــُک....!! پـــــیدایـــــَت کــــردَم... ! !! آنجــــا. .. !!!! دَرآغـــوش ِ او......
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/08 09:12
تاریــخ انقضایــت کــه ســر برســه از Call تبــدیل میشــوی بــه Missed Call بهمیــن راحتــی…..!!!!!!!!!!
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/07 22:33
تــو هم تلخ بودی تلــــخ درست مثل قطره های فلج اطفالی که در کودکی به خوردم می دانند غافل از اینکه این بار تلخی تــــو دلم را فلــــج کرد .
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/07 22:28
گاهی چقدر دلم هوس شیطنت میکند... از همان شیطنت هایی که حرف تو پشت بند آن باشد که بگویی: مگه دستم بهت نرسه...
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/07 21:57
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/07 21:53
دوباره دیدمش... دلم کمی برایش سوخت!! انگار که دلش را کسی شکسته بود ... خیلی تنها شده بود ... نه ...تنها نبود ...او خدایی داشت خط های روی صورتش گذر عمر را نشان میداد ... این همان آدمی نبود که میشناختم ... از فراق یارش درد میکشد ... گمانم معشوقش گرفتار چشمان دیگری شده بود ... اما کسی جز من سواد خواندن نگاهش را نداشت کاش...
-
[ بدون عنوان ]
1392/09/03 22:54
خاصیت دنیاست در اوج داشتن و خوشبختی دلهره ی ” از دست دادن ” پر رنگ تر است . . .
-
[ بدون عنوان ]
1392/08/30 15:17
رخش گاری کشی می کند رستم ، کنار پیاده رو سیگار میفروشد سهراب ته جوب به خود میپیچد مردان خیابانی برای تهمینه بوق میزنند ابوالقاسم ، برای شبکه سه سریال جنگی می سازد وای………………. موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند !!
-
نامه فروغ فرخزاد به یک فاحشه!!!
1392/08/30 11:08
اندیشیدن به تو رسم، و گفتن از تو ننگ است ! اما میخواهم برایت بنویسم شنیده ام، تن می فروشی، برای لقمه نان!… چه گناه کبیره ای …! میدانم که میدانی همه ترا پلید می دانند، من هم مانند همه ام راستی روسپی ! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند !! اما...
-
این الان اوج احساساتمه که بصورت یه جا بروز دادم!!!نخند بی ادب
1392/08/30 00:28
چند خط بیشتر نمانده تا برسم به حسی که باید آن را ابراز کنم به تو… از اول خط تا اینجا خیسی چشمهایی بود که مرا تا آنجا همراهی کردند آن جایی که تو هستی و من در برابر توام و چند نقطه تا لحظه ای دوباره و یک احساس عاشقانه چقدر سختی کشیدم ، از اول این خط تا آخرش شیرینی و تلخی های زندگی را چشیدم و شیرین ترین لحظه ی آن بدجور...
-
دکتر شریعتی
1392/08/30 00:21
کاش میفهمیدی اونی که برای به دست آوردن محبت تو حاضره تنش رو در اختیارت بذاره ... فاحشه نیست و اونی که بخاطر به دنبال خودش کشوندن تو تنش رو ازت میدزده باکره نیست... من به فاحشه بودن ذهن زنان باکره و باکره بودن ذهن زنان فاحشه ایمان دارم دکتر شریعتی